مرگ، انتقال است یا نابود شدن؟ علم، تجربه نزدیکی به مرگ را تفسیر می کند. حدود ۲۰% افرادی- که از سکته هاي قلبی نجات پیدا می کنند- طی مرگ بالینی، گزارشی از گذر خود بر تجربه نزدیکی با مرگ داشته اند. شاید این سوال بارها در ذهن بسیاری از ما گذشته باشد و شاید گروهي […]

مرگ، انتقال است یا نابود شدن؟

علم، تجربه نزدیکی به مرگ را تفسیر می کند. حدود ۲۰% افرادی- که از سکته هاي قلبی نجات پیدا می کنند- طی مرگ بالینی، گزارشی از گذر خود بر تجربه نزدیکی با مرگ داشته اند.

شاید این سوال بارها در ذهن بسیاری از ما گذشته باشد و شاید گروهي از ما با توجه به سخنان دیگران، سخنان مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها و پدر و مادر، این باور را پیدا کرده ایم که مرگ، انتقال به بهشت یا جهنم است- در حالی که اين نگاه ساده به قضیه مرگ و زندگی، شاید بیشتر، شبیه افسانه ها و داستان های تخیلی باشد. گذشتن از زمين و رسیدن به سیاره ای ديگر به نام بهشت یا دوزخ!!

حرکتي با فضا پیما یا بر بال فرشته به سوي سیاره ای دیگر!

در حالی که این انتقال به سیاره ای است که فاقد اکسیژن و امکانات ساده زندگی کنوني است!

شاید با کشف جهان های موازی در فیزیک جدید، از دیدگاه بسیاری از متدینین مشکل حل شده است و مرگ، انتقالی از جهان ما به سوی جهان موازی است. شايد بسیاری از متدينين از سخنان دانشمندانی مانند هيو اورت یا ميچيوکاکوي آمریکایی در مورد جهان های موازي، بسیار شادمان شده اند و تصور کرده اند، پیشگویی های کتاب های آسمانی در سخن این دانشمندان کشف شده است!

در جهانی هستيم- که امروز دانشمندان تا چیزی را در آزمایشگاه نبینند و آن را با دهها آزمون تجربي تایید نکنند، نتیجه گیری نمی کنند و تئوریهای ميچيو کاکو یا هيو اورت، در صورتی تایید کننده خواهد بود که با دهها آزمون سخت تجربي آزموده شود و لمس گردد.

در حالی که مي دانیم برای رسیدن به دورترین سياره در عالم مادی خودمان، نیازمند سفینه فضایی بسیار پر سرعت هستیم و به فرض نا ممکن نبودن این سرعت یعنی سرعت نزدیک به سرعت نور، ميلياردها سال زمان خواهد گذشت تا بتوانیم به دورترین سیارات در عالم مادي کنونی برسیم که این زمان، از عمر همه ما بیشتر است.

پس رسیدن به دورترین مرزهای عالم مادی، با گذر مادی، ممکن نیست؛ چه برسد به عالم موازی عالم ما و تمناي حوری و فرشته در آنجا!!

پس راه دیگری را باید جست تا بتوان از مرزهای این عالم گذشت و گذشتن از این مرزها حتی نزدیک ترین جهان کناری ما با گذر مادی، ممکن نیست.

اگر تصور رسیدن به حوری و غلام سفید روی بهشت، با دید مادی و با سفینه های بسیار بسیار پر سرعت ممکن نيست، منظور دین از وعده های بهشت و نعمتهای آن چیست؟ آیا مثلا خالق هستي، همه را فریفته است؟!

ديدگاه مادی بر مرگ و جهان های دیگر و پاداش و عقاب الهی و حتی بر بسیاری از مثون ديني، حتي اگر از سوی مدعیان دین و مؤمنان ابراز شود، نتیجه اش نفي بهشت و دوزخ و نفي جهان های موازي و جهان های دیگر است؛ و هرچند این مؤمنان با کشفیات جدید فیزیک در مورد جهان های موازي شادمان و خرسند شوند، اگر به بحث با این فیزیک دانها و دانشمندان بپردازند، هرگز نخواهند با نگاه مادي خود، از دل کتاب های این دانشمندان، پشتیبان و حامی اي برای افکار خود بیابند.

بحث مرگ و زندگي از مسائل پیچیده ای است- که چون فراتر از عالم مادی و جسمانی ماست- گروهی را حیران کرده است، ولی امروز دانشمندان مي کوشند آثار و شواهدی از آن را در آزمایشگاه های خود تحلیل کنند و مانند هر کشف دیگر در ازمايشگاه های تجربي، شواهد مطمئنی از آن را بيابند و اکنون برخی از این تلاش ها، نتایجی را یافته است که شاید ابهاماتی را برای ما باز کند .

در لحظات نخستين مرگ، فعالیت مغز بیشتر می شود

علم، تجربه نزدیکی به مرگ را تفسیر می کند!

حدود ۲۰% افرادی- که از سکته هاي قلبی نجات پیدا می کنند- طی مرگ بالینی، گزارشی از گذر خود بر تجربه نزدیکی با مرگ داشته اند.

این افراد، تجربيات و روياهايي را- که در آن لحظات می بینند- به صورتی حقیقی تر، توصیف کرده اند. بیشتر رویاهای مرگ، گذر فرد از سوراخی تاریک است تا آنکه در نهایت، به نور سفید می رسد. ولی تا امروز، مشخص نشده بود که آیا مغز می تواند پس از توقف قلب، این فعالیت را داشته باشد.

در مطالعه ای در دانشگاه میشیگان آمریکا، دانشمندان نه موش را دچار سکته قلبی کردند و فعالیت مغز را از طریق دستگاه EEG بررسی نمودند، دانشمندان کشف کردند پس از توقف قلب برای سی ثانیه، فعالیت زیادی در مغز رخ می دهد که شبیه آن چیزی است که طی حالات هوشیاری ادراکی، رخ می دهد.

دانشمندان، همان الگوی فعالیت مغزی را در موش هایی- که در معرض خفگي قرار گرفتند- دیدند. این اولین بار است که تجربه نزدیکی به مرگ در عرصه علم ارائه میشود. دکتر بورگيگن میگوید این مطالعه تاکید می کند، انتظار هست برخی علامات فعالیت ادراکی را در مغز، طی سکته های قلبی ببینیم ولی وقتی با سطح بالاي فعالیت مغزی مواجه شدیم، شگفت زده شدیم.

و اضافه می کند و میگوید: این مطالعه ثابت می کند کمبود اکسیژن یا گلوکز یا هر دو- که همراه با سکته های قلبی است- میتواند باعث ایجاد فعالیت مغزی، شبیه حالات هوشیاری و ادراک شد

(زیاد شدن فعالیت هوشيار مغز، آن هم در لحظه ای که خون به آن نمیرسد، شاید نشانه ای است از این که مرگ، چیزی جز انتقال از یک مرحله به مرحله بعد و دیدن دیدنی هاي بیشتر و ادراکات عمیق تر نيست!

در زندگی ما طی روز، مغز به فعالیت می پردازد و حتی طی خواب این فعاليت ها متوقف نیست و محققان مغز و اغضاب، با این فعالیت خاص در خواب، آشنا هستند و شرایطی مانند اضطراب و دلهره یا تشنج های مغزي می تواند منجر به تغییر شديد در نوار مغزEEG شود.

سلول های مغزي طی کاهش خون رسانی، تا مدت مشخصی می توانند به فعالیت ادامه دهند و حتی این احتمال هست که طی این مدت، به دلیل کم شدن خون یا کم شدن قند خون، دچار فعالیت های شدید تشنجی شوند. ولی یافته های جدید نشان داد پس از مرگ با یک وضعیت کاملا هوشیار مواجيهم!

وضعیت هوشیار در نوار مغزEEG، وضعیتی مشخصی است که در آن امواج خاص با ویژگی های خاص، ایجاد مي شود و بروز حالتی مشابه در مرگ و در زمانی- که انتظار هست فعالت هاي مغز متوقف شده باشد- شايد نشانه ای از مواجهه با دیدنی های بیشتر و ادراکی بیشتر از ادراک عالم مادی ما باشد.

https://www.sciencedaily.com/releas…/۲۰۱۳/…/۱۳۰۸۱۲۱۵۳۵۵۳٫htm

http://ibelieveinsci.com/?p=9395

  • نویسنده : گیله خزر (گیل خزر)
  • منبع خبر : سایت دکتر سلمان فاطمی